Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «همشهری آنلاین»
2024-04-30@21:12:55 GMT

راز بدن‌های پیچ خورده‌ای که پیکاسو می‌کشید

تاریخ انتشار: ۲۱ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۵۰۰۳۰۴

راز بدن‌های پیچ خورده‌ای که پیکاسو می‌کشید

به گزارش همشهری آنلاین، ‌ در طول دوران زندگی یک هنرمند، انتظار می‌رود که سبک و موضوع آثار هنری او تغییر کند. این پدیده در تکامل برخی از محبوب‌ترین نقاشان هنر مدرن یعنی «مونه» ‌ و «ون‌گوگ»‌ مشهود است که یکی به سراغ هنر انتزاعی رفت و دیگری رنگ‌های پالت نقاشی‌اش را درخشان‌تر و جسورانه‌تر انتخاب کرد. این تغییرات که در کارنامه هنری اغلب نقاشان چیره‌دست تاریخ هنر وجود دارد، ‌ در تابلوهای نقاشی «پابلو پیکاسو» بسیار پررنگ‌تر دیده می‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با توجه به دوران فعالیتی که ۷۹ سال طول کشید، ‌ این هنرمند در زمینه نقاشی، سرامیک‌سازی، مجسمه‌سازی، طراحی صحنه و نویسندگی به موفقیت‌هایی دست‌ یافت. مجموعه آثار این هنرمند به منظور بررسی تکامل سبک‌های او، به چند دوره تقسیم می‌شوند: دوره ابتدایی، ‌ دوره آبی، ‌ دوره رُز، ‌ دوره آفریقایی، ‌ کوبیسم، ‌ نوکلاسیسیسم، ‌ سورئالیسم و آثار پایانی.

در ادامه نگاهی اجمالی داریم به تغییراتی که در سبک خلق نقاشی‌های این هنرمند پرآوازه ایجاد شد و برای شروع به سراغ مرحله‌ای می‌رویم که تقریبا ناشناخته است: ریشه‌های پیکاسو در رئالیسم.

دوره ابتدایی

«مرد کلیسا»

پابلو پیکاسو در سال ۱۸۸۱ میلادی متولد شد. والدین او هنرمند بودند و پدر پیکاسو از همان دوران کودکی تکنیک‌های رسمی طراحی را به او آموخت و پیکاسو در سن هشت سالگی توانست به مهارت کامل در خلق نقاشی‌های رنگ روغن دست پیدا کند.

«پرتره مادر هنرمند»

پیکاسو در سن سیزده سالگی فعالیتش به عنوان هنرمند را آغاز کرد و سبک رئال را پیش گرفت و بیشتر علاقه داشت صحنه‌هایی با مضمامین مذهبی و پرتره‌های اعضای خانواده‌اش را نقاشی کند. این رویکرد سنتی و آکادمیک در نقاشی‌های الهام‌گرفته از کلیسا و تصویر عزیزانش همچون نقاشی‌های «مرد کلیسا» ‌ و «پرتره مادر هنرمند» ‌ آشکار است.

«لولا، ‌ خواهر هنرمند» ‌

با این حال، از سال ۱۸۹۷، نقاشی‌های پیکاسو از سبک واقع‌گرایانه فاصله گرفت. نقاشی‌هایی همچون «لولا، ‌ خواهر هنرمند» ‌ بدون شک تحت تأثیر «ادوارد مونک» نقاش اکسپرسیونیست و «تولوز-لوترک» نقاش پست امپرسیونیست خلق شده‌اند و علاقه روزافزون پیکاسو را به تجربه سبکی آزادتر و آوانگارد نشان می‌دهد.

دوره آبی(۱۹۰۱ تا ۱۹۰۴)

«گیتاریست پیر»

پیکاسو در سال ۱۹۰۱ میلادی به نظر می‌رسید که کاملا رئالیسم را رها کرده است. این موضوع را به وضوح می‌توان در انتخاب رنگ‌های او متوجه شد که از رنگ‌های طبیعی به طیف آبی تغییر کرده بود. این تغییر در انتخاب رنگ تا سال ۱۹۰۴ میلادی ادامه پیدا کرد و امروزه به عنوان دوره آبی شناخته می‌شود.

«مادر و کودک»

هنر این دوره هم از نظر رنگ و هم از نظر موضوع تاریک است؛ ‌ رویکردی که احتمالاً ناشی از افسردگی ناشی از خودکشی یک دوست نزدیک او بوده است. آثار هنری تک‌رنگ این دوره اغلب دارای چهره‌هایی هستند که در فقر یا ناامیدی زندگی می‌کنند، مانند نوازنده گیتار لاغر در «گیتاریست پیر» و مادری که در نقاشی «مادر و کودک»، ‌ فرزندش را در آغوش گرفته است.

 دوره رُز(۱۹۰۴ تا ۱۹۰۶)

«آکروبات» ‌

هنگامی که پیکاسو در سال ۱۹۰۴ به «دوره رُز» خود گذر کرد، به نقاشی کردن چهره‌ها به سبک خاص خود ادامه داد. درحالی که رنگ‌های آبی هنوز در این نقاشی‌ها وجود دارد، اما با سایه‌های گرم‌تر همراه شده‌اند. به همین ترتیب، پیکاسو پس از نقل به منطقه «مون‌مارتر» در پاریس، تمرکز خود را از افرادی که در ناامیدی زندگی می‌کردند، به سرگرمی‌ها از جمله آکروبات‌ها و سایر نوازندگان سیرک تغییر داد.

«دوران آفریقایی» (۱۹۰۶ تا ۱۹۰۹)

«خودنگاره»

پیکاسو طی سه سال پس از دوره رز خود، از هنر آفریقایی الهام گرفت. این مرحله که به عنوان دوره آفریقایی او شناخته می‌شود، گرمای دوره رز او را حفظ کرد اما تغییری در سبک و موضوع را منتقل کرد. او به جای به تصویر کشیدن آکروبات‌ها، ‌ نقاشی کردن تصاویر انتزاعی را آغاز کرد. یکی از خودنگاره‌های او تحت تاثیر همین دوره خلق شده است.  

«کوبیسم» (۱۹۰۸ تا ۱۹۱۴)

«گیتار و پارچ روی میز»

کوبیسم ژانری است که موضوعات مورد نظر و اشیا را در قالب اشکالی با زاویه‌های شکسته‌شده به تصویر می‌کشد. «پیکاسو» ‌ و «ژرژ براک» از پیشگامان سبکی بودند که به یکی از مهم‌ترین جنبش‌های هنری تبدیل شد.

«نئوکلاسیسیسم» (۱۹۱۷ تا ۱۹۲۵)

«زنی که مطالعه می‌کند»

پیکاسو با فاصله گرفتن تدریجی از انتزاع کوبیسم، در سال ۱۹۱۷ سبک نئوکلاسیک را دنبال کرد. این تغییر اندکی پس از اولین بازدید هنرمند از ایتالیا رخ داد، جایی که او از طبیعت گرایی موجود در نقاشی های رنسانس ایتالیا الهام گرفت. از جمله نقاشی‌های این دوره به «زنی که مطالعه می‌کند» ‌ می‌توان اشاره کرد.

«سورئالیسم» (۱۹۲۵ تا ۱۹۳۲)

«پیکاسو» ‌ پس از نئوکلاسیسم، دوباره از طبیعت‌گرایی دور شد. در سال ۱۹۲۵ او فعالیت در سبکی را آغاز کرد که به عنوان سبک «سورئال» ‌ شناخته می‌شد، که مشخصه آن تصاویری خیالی از چهره‌هایی با اجزای نامرتب صورت و بدن‌های پیچ‌خورده بود. این سبک «سوررئال» با پالتی از رنگ‌های غیرطبیعی روشن و متضاد تکمیل می‌شد.

با اینکه از پیکاسو به عنوان یک نقاش سورئال یاد نمی‌شود، ‌ اما نقاشی‌های این دوره او نقش مهمی را در این جنبش ایفا کرد.

آثار پایانی

پیکاسو پس از دوره سوررئالیستی و تا زمان مرگش در سال ۱۹۷۳ به نقاشی کردن ادامه داد. با این حال، برخلاف کارهای قبلی او، آثار هنری که در این دوران خلق می‌شدند در سبک خاصی دسته‌بندی نمی‌شوند، زیرا هر کدام عناصر متفاوتی از دوره‌های گذشته او را در برمی‌گیرند.

کد خبر 752978 منبع: ایسنا برچسب‌ها هنرهای تجسمی خبر مهم پابلو پيكاسو هنر هنر معاصر نقاشی - نقاشان

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: هنرهای تجسمی خبر مهم پابلو پيكاسو هنر هنر معاصر نقاشی نقاشان نقاشی ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۵۰۰۳۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرا ژاپنی‌ها به نقاشی «ارواح» علاقه دارند؟

شوهر اویوا می‌خواست دوباره با همسایه ثروتمندش ازدواج کند، اما همسرش هنوز زنده بود. او ابتدا سعی کرد اویوا را مسموم کند، اما به جای اینکه او را بکشد، او را به طرز وحشتناکی زشت کرد. سپس او را به رودخانه انداخت تا غرق شود که موفقیت‌آمیز بود. اما بعداً، وقتی به آن رودخانه بازگشت، روح اویوا از آب برخاست تا او را به هرکجا که رفت تسخیر کند!

به گزارش فرادید، تصاویر خوفناکی از این داستان ارواح ژاپنی و سایر موارد مشابه آن، موضوع نمایشگاهی در موزه ملی هنر آسیایی اسمیتسونین است؛ نمایشگاهی با عنوان: «نمایش ماوراء طبیعی: ارواح و تئاتر در چاپ ژاپنی». 

قرن‌ها پیش، داستان‌های ارواح در ژاپن بسیار نقل می‌شدند. بیش از ۵۰ اثر به نمایش گذاشته‌شده از سال‌های ۱۷۰۰ تا ۱۹۰۰ توسط هنرمندان ژاپنی، نمایانگر قدرت ماندگار هنر چاپ چوبی و داستان‌هایی است که امروزه در ژاپن همچنان رونق دارند.

داستان اویوا، همسر وفاداری که روحش برای تسخیر شوهر قاتلش بازگشت، سال ۱۸۲۵ در نمایش کابوکی «داستان ارواح یوتسویا در توکایدو» توسط تسورویا نانبوکو روایت شد. 

کیت بروکس، از متصدیان نمایشگاه، می‌گوید: اگرچه موضوع ماوراء طبیعی مدت‌ها بخشی از فرهنگ ژاپنی بوده، دوره اِدو (۱۶۰۳-۱۸۶۸) و این تولید خاص به این ژانر اهمیت دائمی داد.

تصاویری از این نمایش ارواح و سایر نمایشنامه‌های آن زمان برای مشتریانی که خواهان داشتن یادگاری از نمایش و بازیگران خاص آن در قالب چاپ چوبی بودند، توسط هنرمندان بازتولید شد.

کابوکی که در دوره ادو ایجاد شد، به دلیل اجراهای دارای سبک و جلوه‌های ویژه پیچیده‌ای شهرت یافت که آن را به یک سرگرمی محبوب برای مخاطبان تبدیل می‌کرد. 

بروکس می‌گوید: «ترفندهای روی صحنه مانند درهای مخفی و وسایل زیاد صحنه نمایش مانند خون مصنوعی، وسایلی مانند سیم که شخصیت‌ها با کمک آن‌ها پرواز می‌کردند، همگی نشان‌دهنده حضور ارواح بودند.» 

هزاران چاپ با قیمت‌های شگفت‌آور ایجاد و در دسترس قرار گرفت. بروکس می‌گوید در دهه ۱۸۴۰، یک چاپ چوبی چندرنگ تک ورق به قیمت یک وعده نودل بود. 

چنین نمونه‌های رنگارنگ و زنده‌ای به ندرت پس از نزدیک به دو قرن باقی می‌مانند، به‌ویژه چاپ‌هایی که شامل برگه‌های کاغذی بلند می‌شدند تا جلوه‌های پیچیده صحنه را منعکس کنند. 

یکی از چاپ‌های چوبی استادانه این نمایش سال ۱۸۶۱ توسط اوتاگاوا کونیسادا ساخته شد. در این چاپ، بدن اویوا را می‌بینید که با یک قلاب ماهیگیری به سطح کشیده شده و با بالا بردن برگه، جسد دوم را می‌بینید، خدمتکاری که ناخن‌های دستش بعد از مرگ همچنان رشد می‌کنند. 

این ترفند روی صحنه گیراتر است، چون هر دو جسد توسط یک بازیگر به تصویر کشیده می‌شوند که لباسش را سریع عوض میکند. 

در دهه ۱۸۶۰، نزدیک ۴۰ سال از کاربرد ترفند صحنه می‌گذشت و در آن دهه، از مخازن واقعی آب روی صحنه استفاده میشد. بروکس می‌گوید چاپ‌ها برای بزرگداشت این ترفند ایجاد شدند. این قبیل چاپ‌ها نادر هستند، به خصوص آن‌هایی که کاملاً سالم باقی ماندند. 

ارواح قرن‌ها در تئاتر «نو» برجسته بودند و هدف آن‌ها، مخاطبان نخبه‌تر و باهوش‌تر بود. 

شاکیو، از سری «صد بدون نمایشنامه»، تسوکیوکا کوگیو، چاپ چوبی، ۱۹۲۷-۱۹۲۲ موزه ملی هنر آسیایی

فرانک فِلتِنز، از متصدیان این نمایشگاه می‌گوید: «آن مراسم شامل رقص، سرود و شخصیت‌هایی با ماسک‌های چوبی استادانه میشد. او می‌گوید: گذاشتن ماسک به این معنا بود که فرد اساساً نه تنها جوهره آن نقش را به خود می‌گیرد، بلکه در حال تبدیل شدن به آن است. این نوعی انتقال روح است که برای آن‌ها اتفاق می‌افتد.»

تسوکیکا کوگیو، هنرمند قرن نوزدهم در زمینه چاپ چوبی، نه تنها با مستند کردن شخصیت‌های ترسناک، بلکه با نشان دادن بازیگران پشت نقاب‌ها و خلق تصاویر پشت صحنه تئاتر برای نخستین بار، دست روی علاقه روزافزون به نو گذاشت. 

فلتنز می‌گوید: «این نگاه دزدکی به پشت صحنه تقریباً به نوعی توهین‌آمیز است، چون اسطوره‌شناسی نو را از بین می‌برد.» 

«داستان‌های نو شاید به اندازه کابوکی در بازتولید شبح‌ها مهیج نبوده باشند، اما در عوض فرم آن‌ها داستان‌هایی از گذشته‌های دور بود و آن داستان‌ها اغلب با مکان‌های خاص در سراسر ژاپن مرتبط هستند». 

«آن داستان‌ها از طریق ارواح مرتبط با آن مکان‌ها بیان می‌شوند و ارواح برای حافظه محلی حکم مجرای ارتباطی را دارند.» 

به راستی چرا ارواح در سنت‌های فرهنگی ژاپن دوام آورده‌اند و در دوره ادو احیا شدند؟ 

به نقل از پِرل مُسکوویتز مجموعه‌دار که همراه همسرش سیمور مسکوویتز، صدها اثر چاپی را به موزه هدیه داده، در کاتالوگ نوشته شده که شاید راهی برای نمایش جامعه‌ی در حال تغییر بوده است: «حدس من اینست که این داستان‌های شبح‌آلود اشکالی از عدالت در جامعه‌ی فئودالی بودند که در آن، اقتدار طبقه حاکم، مطلق بود». 

«در چنین سیستم طبقاتی ناعادلانه‌ای، تماشای این نوع نمایش‌ها که در آن‌ها، ارواح می‌توانستند به روشی که مردم نمی‌توانند انتقام بگیرند و عدالت را از طریق این نقشه‌های انتقام‌جویانه اجرا کنند، نوعی تخلیه روانی بود.» 

بروکس می‌گوید دانستن شمار چاپ‌های آن زمان دشوار است و مردم هنوز آن‌ها را با روش‌های سنتی می‌سازند. 

بینندگان حتماً می‌توانند این تصاویر ارواح را به تصاویر ترسناک فیلم‌های مدرن ژاپنی مانند Ringu محصول ۱۹۹۸ و بازآفرینی انگلیسی آن به نام The Ring محصول ۲۰۰۲ مرتبط کنند. 

بروکس می‌گوید: «ارواح ژاپنی چیزهایی هستند که مردم آن‌ها را فیلم‌های ترسناک ژاپنی می‌شناسند. بنابراین حتی اگر تخصصی در این موضوع نداشته باشید، همچنان می‌توانید چیزهایی ببینید که می‌شناسید و به آن‌ها علاقه دارید.»

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • زیبایی نقاشی خداوند در طبیعت زیرکوه
  • وقتی بازیکنان رئال مادرید، طرح های نقاشی شده چهره خود را مشاهده می کنند / فیلم
  • غار هارپیا ؛ اینجا زمین کاملا چین خورده است! (+عکس)
  • چرا ژاپنی‌ها به نقاشی «ارواح» علاقه دارند؟
  • تلاش بلینکن برای احیای یک طرح شکست خورده علیه ایران
  • رازهای نقاشی مرگ سقراط
  • تلاش آمریکا برای احیای یک طرح شکست خورده علیه ایران
  • مروری بر آثار ایرانی در بینال ونیز/ آنجا که نگاه پایان می‌گیرد
  • رژیم صهیونیستی در کف میدان شکست خورده است
  • ایران قهرمانی فوتسال آسیا را پس گرفت/ ببر تایلندی حریف یوز زخم‌خورده نشد